امروز هم همدیگرو دیدیم...خیلی قشنگتر از روزهای قبل برام خوش گذشت.....الانم داره به لهجه بومی همون شهری که دانشگاهیم صحبت میکنه....داره سربسرم میزاره.......اما من جراتش روندارم سربسرش بزارم......البته همه چی جای خودش.....مگه نه هدی خانم؟ میگه نه...به من بدبخت همیشه ضدحال میزنه ولی اینجوری بامزه تره.....ای خدا........کی میشه که.....بیخیال میشه خیلی زود هم میشه......من دیوونه نیستم ولی اون میگه هستم نمیدونه که عاشقم نه دیوونه..........................................................................هدی ی ی ی ی ی ی دوووووووووووستت داااااااااااااااااارم....اون میگه غلط میکنی بیخیال اون خیلی شیطون و لوسه همینه که بهش دل بستم.....تا دیدار بعدی هدی ی ی ی بای بای.