منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم سر رو شونه هایت بگذارم....از عشق تو.....از داشتن تو...اشک شوق ریزم منتظر لحظه ی مقدس که تو را در آغوش بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم وبا تمام وجود قلبم وعشقم را به تو هدیه کنم اری من تورا دوست دارم وعاشقانه تو را می ستایم
امیدوارم روزی بتوانم بهترین شعر زندگیم را برای تو بسرایم و تقدیم تو کنم گرچه که یقیین دارم که می دانی نه تنها اشعارم که تمام هستی ام وجودم تقدیم به توست تو الهام بخش بهترین ابیات شعرهای منی وقتی اولین سلام نخستین دیدار ملتهب ترین نگاه را به یاد می آورم آن زمان که با نگاهی معصومانه با لبخندی کودکانه و با صداقتی شاعرانه دستهایم را فشردی و آن زمان را که شوق هر روز دیدنم و هر روز دیدنت
آرامم می کرد ...
باور کن که هنوز هم دوست دارم کودکانه بی پروا صادقانه عاشقانه دیوانه وار بگویم دوستت دارم
بگویم از ازل تا به ابد عاشقانه و دیوانه وار دوستت دارم
گریه کن حالاحالا از هم باید جدا باشیم .... بشینیم منتظر معجزه ی خدا باشیم... گریه کن منم دارم مثل تو گریه می کنم ... به خدای آسمونامون گلایه می کنم... گریه کن واسه شبایی که بدون هم بودیم ... تنهایی ، برای سنگینی غصه کم بودیم... گریه کن ، سبک میشی ، روزای خوب یادت میاد ... گرچه تو تقویمامون نیستن اون روزا زیاد... گریه کن برای قولی که بهش عمل نشد ... واسه مشکلاتی که ، بودش و هست و حل نشد... گریه کن واسه همه ، واسه خودت ، برای من ... توی بارونی ترین ثانیه حرفاتو بزن... گریه کن تا آینه شه ، باز اون چشای روشنت ...... واسه موندن لازمه ، فدای گریه کردنت